می گویند باید از تو متنفر باشم!
از حس نفرتی که به تو ندارم در عجب اند!
اصلاً نفرت یعنی چه؟
خوب یادم هست ...
«بین عشق و نفرت تنها یک تار مو فاصله است»
و من گفتم اگر عشق٬ واقعی باشد رنگ نفرت نمی گیرد
اعتقاد من تغییری نکرده است
اعتقاد تو ولی ...
دنیای تو ...
حرفهای تو ...
رنگ ریا بود ... نه! رنگ ریا شد!
می بینی؟ آنقدرها بی انصاف نشده ام!
پای حرفهای تو٬ من ماندم!
پای اشتباه تو٬ من مُردم!
اما پای بازی تو٬ من بُردم!
و تو میان ازدحام میلیونها سر و دست و پا گم شدی!
حالا شبها که محو تماشای آن ماه هستی
بدان اینجا ...
و یادت باشد آن عقوبتی که گفتی تحمّلش خواهی کرد
بزرگتر از تحمّل توست
شاید به اندازه ی عرش!
این بردن مهمه
سلام مریم جوون مرسی خیلی به دلم نشست درست حرفای دلمو زدی ما بردیم درسته ولی به چه بهایی...
نمیدونم.......... ولی کلی حال کردم با این نوشته....
دلت شاد........
سلام مریمی
قشنگ نوشتی
جدیه ایول
تکیه اخرش خیلی خفن بود
موفق باشی سلام به خونواده برسون
سلام...همنشین تنهاییت شده ای که رفو کنی زخمهای سر باز کرده را...!وقتش گذشته...!ممنون که سر زدی دوست قدیمی...یکشنبه است!!
سلام
مرسی خبرم کردین
و معذرت میخوام که دیر اومدم
کار بسیار عالی بود . براوو
موفق باشین
راستی آپ کردم
آواز باران
سلام مریم عزیز منتظرتم...... نگی بی معرفتم........
سلام مریم خانم
از لطف شما ممنونم . و از اینکه خبرم کردید تشکر میکنم .
آپ زیبا و قشنگ شما رو مطالعه کردم . خیلی زیبا بود خیلی .
در پناه حق و یا علی
به نام خدا
سلام به مریم جوونه خودم........
خوبی یا بهتری جیگر........؟
دلم واست یه ذره شده بودااااااااااااااااااااا
دختره خوب من برگشتم البته تا ۸ مرداد بیشتر نیستم.... دوباره غیبم می زنه تا ۱۴.......
یه وقت خبری نگیری هااااااااا:دی
به خدا دلم واست تنگ شه بود......
شعرت وقتی خوندم حال اومدم....
وای که همیشه حرف دلمون و می زنی....
آره مریم ازش نمی تونم متنفر بشم... با اینکه همه چیزم وبرده....
ببین دوست خوله من آپ کرده وبلاگم و خواستی بیا گلم... ولی ناراحت نشو چون الان حالم خوبه.... یعنی هم خوبم هم بدم...یا حق!