هفت اندرز

نفس خود را هفت بار نکوهش کردم:

اولین بار : هنگامی که می خواستم با پایمال کردن ضعیفان، خودم را بالا ببرم

دومین بار : هنگامی که در مقابل کسانی که ناتوان بودند، خود را به ناخوشی زدم

سومین بار : هنگامی که انتخاب را به عهده ی من گزاردند، بجای امور مشکل امور آسان و راحت را برگزیدم

چهارمین بار : هنگامی که مرتکب اشتباه شدم و خودم را با اشتباهات دیگران تسلی دادم

پنجمین بار : هنگامی که از ترس سر به زیر بودم و آن وقت ادعا می کردم بسیار صبور و بردبارم

ششمین بار : هنگامی که جامه ی خود را بالا می گرفتم تا با سختیها و ناملایمات زندگی تماس پیدا نکند

هفتمین بار : هنگامی که در مقابل خدا به نیایش ایستادم و آنگاه سروده های خویش را فضیلت دانستم!

جبران خلیل جبران
کتاب آئینه های روح همراه با زندگینامه

جبران خلیل جبران


«جبران خلیل جبران» آشنای همه است! سخنان تأثیر گذار او همیشه در ذهن می ماند. اگر کتابهای فراوانش و یا کتابهایی که در وصفش نوشته شده اند را نخوانده اید، حتما عبارات و جملات دلنشین او را در مجلات و روزنامه ها و ... دیده اید. جبران خلیل مردی متفاوت از کشور لبنان. مادر او دارای پسری به نام پطرس بود که با پدر جبران ازدواج کرد. وقتی که پطرس ۱۸ ساله شد تصمیم گرفت به امریکا سفر کند و دلتنگی مادر باعث شد تمام خانواده بجز پدر جبران که تاجر بود به امریکا مهاجرت کنند. جبران خلیل در آن زمان ۱۲ سال داشت و پس از دوسال اقامت در نیویورک برای ادامه ی تحصیلاتش و آشنایی بیشتر با زبان عربی و فرهنگ لبنان و خاور میانه به کشورش بازگشت. او سفرهای زیادی همراه پدرش به خاور میانه و اروپا داشت و از نقاط مختلف دنیا دیدن کرد. بعدها زمانی که خانواده ی او در نیویورک یکی یکی به بیماری سل دچار و می مردند جبران به امریکا سفر کرد.ماریانا خواهر کوچکتر جبران از این بیماری جان سالم به در برد اما آن دو در امریکا زندگی سختی را می گذراندند. جبران آثار نقاشی خود را با هزینه ی یه زن لبنانی در نمایشگاهی در نیویورک به نمایش گذاشت اما آن نمایشگاه آتش گرفت و تمام آثار وی سوخت. هرچند که جبران بعدها اعلام کرد خیلی خوب شد که آن نقاشی ها در آتش سوخت زیرا دارای ضعفهای زیادی بودند. جبران صومعه ی مارسارکیس جایی که اولین عشق خود را یافت بسیار دوست داشت. سرانجام جبران خلیل در سن ۴۸ سالگی از دنیا رفت و خواهرش ماریانا که در آن زمان به وضعیت اقتصادی خوبی رسیده بود آن صومعه را خرید و اکنون جبران خلیل جبران در آن صومعه مدفون است.

پی نوشت۱: کتابها: پیامبر، بالهای شکسته، عیسی فرزند انسان و...

پی نوشت۲: زندگینامه ی کامل او را همراه با جزئیات زیادی در کتاب آئینه های روح خواهید یافت.

نظرات 30 + ارسال نظر
خاطره دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 02:39 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com/

سلام
نخونده بودمش

التماس دعا

سینوهه دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام دوست عزیزم
نمیدونم چی بگم ،بهترینهای جبران رو (که نویسنده ی مورد علاقه ی منه)انتخاب کردی.البته عکس این صفتها رو شما داری.مطمئن هستم.
خوشبختانه متن ایمیلم روی فلاپیه ،یه بار دیگه سر فرصت برات میفرستم.
بابت راهنماییت ممنونم عزیزم.
feel zesty moments dear

یه عاشق دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 03:31 ب.ظ http://arezoo62.blogsky.com

سلام اطلاعات عالی بود تا حدودی با جبران آشنایی دارم اینجا خیلی اطلاعات مفید دادی........ مرسی بابت همه چیز....

مجید دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.navazani.blogfa.com

سلام. خسته نباشی. خیلی زیبا می نویسی. حالی کردیم. اگه تونستی یه سر هم به ما بزن. التماس دعا داریم در این شبهای مبارک.

سینوهه دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 08:16 ب.ظ http://atusinohe.blogsky.com

سلام مریم عزیز..
برات میل زدم دوباره ، امیدوارم اینبار برسه...

نسی جوون دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 10:59 ب.ظ

به نام خدا
سلام...
خوبی مریم جوونم....؟
الهی فدات شم عزیزم من که هستم....
ببخش دیگه یه دفعه رفتم....
نشد چیزی بگم...
همین الانشم حالم زیاد خوب نیست....
ولی خوب دلم خیلی واستون تنگ شده بود....
خیلیییییییییییییییییییییییییییی
ولی خوب چی کار کنم که خیلی بی چارگی داشتم....
تو این چند روز خیلی اذیت شدم....
نمی دونم ولی گاهی میام بهتون سر میزنم...
اگه هم شد آپ می کنم....
نمی دونم مریمی فقط واسم دعا کن:گریههههههههههههه
دلم واسه مامان جوونمم خیلی تنگ شده:گریهههههههه

گیتار و شعر سه‌شنبه 10 مهر 1386 ساعت 12:23 ب.ظ http://tasharnameh.blogfa.com/

سلام...!جالب بود گرچه می شناختیمش...ومدتهاست که نصیحت پذیر نیستم بانو که لذت ببرم از آنچه می نویسد...ممنون که سر زدی...و یکشنبه!

نسی جون سه‌شنبه 10 مهر 1386 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام مریم جوونم...خوفیییییییییی؟
بلاخره آپش کردم:دی
یا حق!

سینوهه سه‌شنبه 10 مهر 1386 ساعت 04:34 ب.ظ

اگه میلم رسید خبرم کن !

واسم خیلی دعا کن این شبا ی قدر.مرسی.

نماز روزه ها قبول باشه.

میلاد..تنهاترین تنها چهارشنبه 11 مهر 1386 ساعت 04:12 ب.ظ http://asemon-abre-melad.blogfa

سلام
وبلاگ زیبایی داری

یه وسیله برات گذاشتم بهم سر بزنی منتظرتم
°°°°°°°°°°°°|/°
آخه°°°°°°°°°|_/°
°°°من °°°°°°|__/°
°° خیلی تنهام°|__/°
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_______________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_~~~
~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸....

ممنون میشم نظر شما رو توی وبلاگم بخونم فعلا بای

شهرام ن پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.shahreramazan.blogfa.com

سلام مریم جون

نماز و روزت هم قبول

وبلاگ بیسته خوب وبلاگی خوب

باز هم اپ کردی منو خبر ام کن

منتظرت هستم

شهرام ن .از ماه مهمانی خدا

متین پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.euthanasia1981.persianblog.ir

سلام
تنوع وبلاگ شما برام جالبه.هر بار چیز جدیدی از شما میخونم و این برام خیلی جالبه.
انگاه المیترا به سخن در امد و گفت در باره زنا شویی چه می گویی، ای استاد
و او در پاسخ گفت:
شما همراه زاده شدید و تا ابد همراه خواهید بود.
هنگامی که بالهای سفید مرگ روز هاتان را پریشان میکند همراه خواهید بود.
اری شما در خاطر خاموش خداوند نیز همراه خواهید بود،
اما در همراهی خود حد فاصل را نگه دارید
و بگذارید باد های اسمان در میان شما به رقص درایند.
به یکدیگر مهر بورزید اما از مهر بند مسازید.
بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما
جام یکدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر بدهید اما از یک گرده نان مخورید.
با هم بخوانید و بر قصید و شادی کنید، ولی یکدیگر را تنها بگذارید،
همانگونه که تار های ساز تنها هستند، با ان که از یک نغمه به ارتعاش در می ایند.
دل خود را به یکدیگر بدهید ، اما نه برای نگه داری
زیرا که تنها دست زندگی می تواند دل هایتان را نگه دارد.
در کنار یکدیگر بایستید اما نه تنگاتنگ:
زیرا که ستون های معبد دور از هم ایستاده اند،
و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر نمی بالند.

علی پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 02:23 ب.ظ http://a-r-f.blogfa.com/

سلام مریم خانم
وقت بخیر
دست نوشته های شما رو در خصوص جبران خلیل جبران خوندم خیلی زیبا بود خیلی .
واقعا باید از این حرفا و نوشته ها عبرت و آنها رو در زندگی بکار برد . البته گفتار مثبت رو .
موفق باشی خانم
یا علی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام دوست خوبم
بعلت ذیق وقت نمیتونم لاتین بزنم تامیل کنم .همینجا میگم.دوست داشتی پاک کن .
شک لازمه ی یقینه.بازیگر خوبی نیستم تا نقش بازی کنم.نوشته های دیگرون برام محترمه اگر چه حاصل تخیل وزاییده ی افکار اوناست.بعضی وقتا بعضییا برای ساختن شخصیت پوشالی برای خودشون حاضرن پا روی کتف دوستاشون بذارن.و....
قضاوت رو میسپرم به خودت.
اما چرا سینوهه؟چون خیلی چیزا ازش یادگرفتم و افکارش نسبت به آدمای هم عصرش متعالی تروجهان بینیش وسیع تر بود.ودلایل دیگه.....
خوشحال میشم بازم..
موفق باشی
feel zesty moments dear

Tini Talker جمعه 13 مهر 1386 ساعت 11:36 ق.ظ

نوشته های خوبی داره و همین طور مملو از آرامش...
اگه دقت کنی آرامش روحیه زیادی داشته

مریم همراز عشق جمعه 13 مهر 1386 ساعت 11:44 ب.ظ

مریم قشنگ بود
دستت درد نکنه
منتظر تماسم باش
درباره پیام نور
کلی خبر دارم همین قد بگم
رشت مهندسی کامپوتر اورده
قرار برا یکشنبه با بچه ها قرار بزاریمبریم پیشه شادی
جای برا ظهر برنامه نزار قربونت البته ماه رمضونه ولی کلا گفتم

سینوهه شنبه 14 مهر 1386 ساعت 09:16 ق.ظ

مریم عزیزسلام
مریم عزیز توی ادبیاتت صراحت لهجه رو با قضاوت نا عادلانه اشتباه نگیر!
(ما همیشه یا جای درست بودیم در زمان غلط ،یاجای غلط بودیم در زمان درست و همیشه هم همدیگر را ازدست داده بودیم ، همیشه چند قدم با واقعیت فاصله داشتیم.)برگرفته از رمان مون پالاس{پل استر}



see ya

متین شنبه 14 مهر 1386 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.euthanasia1981.persianblog.ir

سلام
ممنون از لطفتون.باعث افتخاره که نام وبلاگ حقیر من گوشه ای از وبلاگ زیبای شما رو بگیره.منم شما رو لینک میکنم.

سینوهه یکشنبه 15 مهر 1386 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام گله
یه میل زدم رسید؟جواب دادی خبرم کن.
مرسی


See ya

درویش یکشنبه 15 مهر 1386 ساعت 07:57 ب.ظ

سلام رفیق! وبلاگم رو منهدم کردم(yaas255)
گفتم نگی بی خداحافظی رفت!!

سینوهه دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 03:46 ب.ظ

سلام جواب دادم ولی....
ایام به کام

مریم همراز عشق دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 07:29 ب.ظ

سلام مریمم خوبی
درباره کامنتت باید لینکت هست
من درستش کردم دوباره باید بگم پر شده لینکم
ممنون از نکته سنجیت دستت طلا

سینوهه سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 01:00 ب.ظ

باشه کامل و قشنگ خوندم.ممنون بابت همه چی.
اینکه رو آوردم به عرفان دلیل داشت فکر نمیکنم توهم اون دلیله منو داشته باشی.پس وقتتو بذار پای کنکورت عزیزم!می خوای دعوت نامه ی هر کجارو که دوست داری بفرستی بفرست.
به امید دیدار


آرش سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 10:54 ب.ظ http://Cocacola.Blogsky.Com

سلام مریم جان
.
کتاب پیامبر و دیوانه ی جبران رو خوندم ، واقعا با مفهووومه
.
موفق باشی
.
به امید دیدار ... .

نسی جون سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلاممممممممم
خوفیییییییی مریم جوونم؟
ببخش دیگه دیر شد عزیزم....
من اصلا اهوزا نبودم....
یعنی دسترسی به نت زیاد ندارم گلم....
دلم خیلیو است تنگ شده....
مامان جوونم الان ۴ هفته ای میشه که سوئده.....
خودمم بین زمین و هوا.....
تو شکم...
باورم نمیشه این قدر روزگار بی رحمه...
بی خیال مریم جوونم باید از نو بسازم....
فدات شم...
هر وقت تونستم سر میزنم..
مواظب خودتم باش گلم.....:بوس:بغل:بوس
یا حق!

....leila چهارشنبه 18 مهر 1386 ساعت 01:07 ب.ظ http://rahayeubi.blogfa.com

kheili ziba bood,vaghean matalebe jalebi dare,inam yeki az matalebe jalebe un,movafagh bashi

پدرام پنج‌شنبه 19 مهر 1386 ساعت 11:26 ق.ظ

سلااااااام. [نیشخند]
بابا پاک مارو فراموش کردیااااااا
اصلا خبری نگرفتی ببینی ما زنده ایم مردیم.... برگشتیم... بر نگشتیم...
بی معرفت...[خونسرد]
ما که مثل شما بی معرفت نیستیم... خوبی؟ خوش میگذره؟
وقت کردی یه دو خط آف بفرست بی معرفت...
قهرم[ناراحت] [گریه

تینا و اهورا جمعه 20 مهر 1386 ساعت 01:19 ق.ظ http://haft.persianblog.ir

سلام مهربان زمینی

عید سعید فطر پیشاپیش بر شما و خانواده محنرمتان مبارک باد
شاد باشی و سربلند
بدرود

مریم همراز عشق جمعه 20 مهر 1386 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام گل مریمم خوبی

عید فطر مبارک
طاعاتت قبول عبادات قبول
اپم و منتظر حضور گرم و صمیمیت
تی قوربانبشم
راستی رفته بودم کتابخونه بعد به استاد سر زدم گفت ساعت کار تا ۷ شده
درضمن دوشنبه ۴ تا ۶ نقد شعره خوشحال میشم بیای

مجتبی یکشنبه 22 مهر 1386 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.avazebaran.blogfa.com/

سلام مریم خانم خوب هستین ؟
عیدتون مبارک باشه نماز و روزه هاتون هم قبول باشه ایشالله .
متن زیبایی از جبران استفاده کردین ...
من به روزم و منتظر شما دوست عزیزم

آواز باران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد