بهارانه

آسمون خاکستری

پُر بهاست وجودت،

برای من؛

چون نگین،

برای انگشتری؛

 

در خلوتِ زخمی ام

سر می کشم تمام شب را

و به حرمت چشمهایت

-آن دو ماهِ تمام-

همقدم می شوم با بهار

 

با حضورت،

می بخشی به من،

طراوت صبحدم را

ای آرام ترین

آرامشت جاودان

 

این آخرین واژه های چکیده از دلم، در سال 86 است. بهاری سبز در انتظار ماست برای سبز دیدن و سبز اندیشیدن و سبز زیستن. بهاری زیبا و سالی درخشان را برایتان از پرودگاری نزدیکتر از جان به تن آرزومندم.

 

بگو با من!

آسمون خاکستری

چه جای سکوت است

تو، بلند روح را

که به هر نَفَس،

شوق فریاد داری

 

بگو

ای به طراوت باران

حرفهایت

 

بگو

که به هر ساقه بپیچد

صدایت

 

بگو با من

که در همهمه ی بهاری نو،

میان شادی کودکان،

کنار خودنمایی خورشید،

به اندازه ی عمق زمین، تنهایم!

بگو با من!

 

 

 

مهربانی در کلام، اعتماد می آفریند، مهربانی در فکر کردن، بصیرت کامل خلق می کند و مهربانی در بخشش، عشق بوجود می آورد.

*لائوتزو*

 

هنگامی که به انتهای آنچه باید بدانی رسیدی، در ابتدای آنچه باید احساس کنی خواهی بود

*جبران خلیل جبران*

 

التماس به خدا شجاعت است اگر برآورده شود عزّت وگرنه حکمت است، التماس به خلق شرمندگی است اگر برآورده شود منّت وگرنه ذلّت است.

*حضرت علی (ع)*