بخشایش

 

آسمون خاکستری

این یک شعر نیست!(۲)

 

این وجود پایدار،

                که در رگهای تو،

                             آمیخته با خون!

این پاکترین هوا،

            که گواراست،

                        برای نَفَس؛

این نبض تپنده،

          که جاری شده درتو؛

این از آغاز روییده،

             در ذرّه های روح!

به تو بخشیده، ساحل آسایش را

به ذات تو آموخته، بخشایش را

در خونِ تو ریخته، آرامش را

آری...

    تو نیز،

        ببخش آنچه را که دوست می داری!

 

 

پی نوشت۱:

                                       گفتم هوای میکده غم می برد زدل

                                                  گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

 

پی نوشت۲:

مدّتی قبل با دختر ی صحبت می کردم که چند ماهی هست ترک تحصیل کرده اون هم بخاطر افتادن یک درس. در پایه ی اول دبیرستان تحصیل می کرد و بقیه نمراتش عالی بود فقط زمانی که از درس فیزیک نمره ی قبولی نگرفت دوستانش نامردی نکردند و حسابی مسخره اش کردند! با اینکه مسئولین مدرسه مرتب ازش خواهش کردند که برگرده اون راضی به این کار نشد. خیلی باهاش صحبت کردم که بتونه با شرایطی که اطرافش بوده و هست کنار بیاد...امیدوارم سال تحصیلی جدید به درسش ادامه بده اما...کاش موقع حرف زدن یادمون باشه چقدر حرفامون میتونه در اطافیانمون تاثیر بذاره. قبول دارم که اون دختر هم نباید هر چیزی که می شنید و  می دید رو به ضرر خودش تموم می کرد و تصمیم عجولانه می گرفت اما رفتار ما با دنیای پیرامون و انسانهاش جزیی از شخصیت ماست. کاش با سرنوشت و آینده ی یک انسان بازی نمی شد. کاش یه سوزن به خودمون بزنیم و یه چوالدوز به دیگران!

 

اهالی وبلاگ نویس! انجمن وبلاگ نویسان مدّتیه راه اندازی شده. مدیریت سایت آنسوی سکوت این انجمن رو به انجمن های از پیش تاسیس شده اضافه کرده اند. شما هم می تونید عضوی از این انجمن مفید وبلاگ نویسان در دنیای مجازی باشید و فعالیت کنید. من همین جا از دوستان خوبم که در هر زمینه ای وبلاگ می نویسند دعوت می کنم از سایت بازدید کنند.

نظرات 18 + ارسال نظر
اشکان شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 02:29 ب.ظ http://www.a5hkan.blogsky.com

سلام
وب قشنگی داری . قلمتم خوبه روان مینویسی امید وارم به آرزو هات برسی.

گیتار و شعر یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 10:12 ق.ظ http://tasharnameh.blogfa.com/

سلام...چه بگوییم وقتی دیگران دیگران را نمی بینند!!شعرو نوشته زیبایی بود..خصوصا شعر...!ممنون که فراموشمان نمی کنی..و یکشنبه!

علیرضا یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 03:05 ب.ظ http://520102.blogfa.com/

سلام مریم خانم
وقت بخیر
از اینکه لطف کردید و بهم سر زدید ممنونم .
قالب وبلاگتون خیلی زیباست . باید به این حسن سلیقه احسنت گفت .
دست نوشته هایی رو که در این پست گذاشتید هم جلوه خاصی به وبلاگتون داده .
موفق باشی خانم
یا علی

مریم همراز عشق یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام گلم
وبلاگت چقد بامزه شده عجب خونه تکونی کردی دختر
امیدوارم دوستت به تحصیلش ادامه بده
راستی مریم شعری فریدون مشیری الان خیلی فاز میدها!!
صورتی بهت میاد گلم
بوس بوس بوس
راستی برنامه پارتی چی شد؟

مجتبی آقاجری سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 12:48 ب.ظ http://avazebara.coo.ir

سلام دوست خوبم
همیشه منتظر کارهای شما بودم مثل اکنون که مشتاقانه آمدنم برای خواندن زیبایی های شما ... بازم تبریک میگم به شما نه بخاطر قلمتان نه بخاطر احساستان بلکه بخاطر تفکر پویا و خلاقتان که ماندگاری در این است و بس .
کارتون پر نفس و بدون ایست و پرهیاهو آغاز شد . به کاربردن مدام واژه ؛ این ؛ بدون اینکه در پایان جمله به نطقه ختم شود خاصیتی را القا میکند که مخاطب هم در تکاپو باشد و نماند در ابتدای شعر و همراه شما برای شنیدن و فهم پیام شعر بیاید ...
این خاصیت تا ؛ به تو بخشیده ... ؛ ادامه داشت به خاتمه رسید و اکنون زمان و مکان بیان آنچه در سر داشتید رسید و گفتید که این همه زیبایی و پویایی و حیات و ماندگاری باعث شده که مایه آرامش باشید ...
سه واژه با وقار و متین آسایش و بخشایش و آرامش رو بی نظیر ( البته در کارهای خود شما ) به کار بردین . هم بازی با قافیه رو محک زدین و هم روح کلام رو نشون دادین .
به هر حال با شکوه بود و جذاب لااقل برای شخص من ...
اما یه نکته :
مساله آموختن به ذات چیست ؟ ذات مگر از پیش تعیین نمیشود و قرار داده نمیشود ؟ مگر نقش ماهیت ندارد ؟ مگر ازلی و ابدی نیست ؟ پس بحث اموختن چیست ؟ اگر چنین باشد اینگونه بر می اید که پیش از اموختن بیخبری بود و تهی اندیشی پس اگر بیخبری باشد دیگر ذات بی معنی میشد . شاید مفهومی ورای نوع تفکرم رو در سر داشتید که نمیدانم پس ممنون می شوم توضیح و در صورت لزوم تفسیر و تعیبر نمایید ؟
در اینکه در قسمت اخر که گفتنید :
در پایان انتظار فرودی در خور شروع داشتم اما سکته ای به شعر وارد شد و گفتید : آری ... اما :
تو ببخش آنچه را که دوست میداری ...
منظور مخاطب است یعنی منه نوعی و دیگران یا خود سوژه که در شعرتون خطابش کردید ...
فکر نمیکنم منظورتان سوژه باشد چرا که پیشتر از بخشایش آن قلم ها زدید پس باید مخاطبی غیر از سوژه باشد که اگر چنین است پایان خوبی ارائه نشد
برهان را میشود خود واژه ی : نیز ؛ قرار داد که مشخص است داستان را از هم جدا کردید یکی بخش اول یکی هم بخش دوم که بعد از ؛ آری ؛ شروع شد ...
جدای از مسائلی که در پایان رخ داد من این کارتان رو خیلی دوست داشتم و دلنشین بود .
سعی کردم خلاصه عنوان کنم و ببخشید اگر زیاده گویی شد . برای کارهای شما اگر وقتی میگذارم دوست داشتن مجابم میکند ...
راستی قالب وبلاگ مبارک باشه . خودتون طراحی کردید یا کسی این کار رو کرده . منم خیلی دوست دارم که قالب با حال داشته باشم ولی ...
موفق باشید
آواز باران

خاطره چهارشنبه 18 اردیبهشت 1387 ساعت 02:20 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

چه دلتنگ کننده

محمد محتشمی شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 04:15 ب.ظ http://m-mohtashami.com

سلام.
خوبین؟
ببخشید که دیر اومدم.
راسیتش یه کسالت کوچولو داشتم که هنوزم اثراتش هست.
راستی شعر زیبایی بود.
قبلا هم گفتم تعابیر شما واقعا برای من زیباست چون من فقط یه ترانه سرای کوچیکم و هنوز خیلی تا شعر فاصله دارم.
اما از ریزبینی آقای مجتبی آقا جری واقعا لذت می برم واقعا اینجور آدما با ریز بینی خاص خودشون خیلی از درهارو به روی دید ما باز می کنن.
راستی بابت قالب هم من کاری نکردم.
وظیفه ا م بود ... قبلا هم گفتم.
یه سری کار دیگه هم داره این قالب که در اسرع وقت سعی می کنم تموم کنم.
در پناه یزدان پاک

مجتبی آقاجری یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 ساعت 11:55 ق.ظ http://avazebaran.coo.ir

سلام
مرسی از همت عالیه تون جهت پاسخ به سوالات مطروحه
الان که نظرم رو خوندم دیدم که چندتا غلط تایپی به قول بچه ها خفن داره ... ببخشید .
از لطف جناب آقای محتشمی هم سپاسگزارم ...
موفق و پیروز باشید
آواز باران

دل یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 ساعت 05:49 ب.ظ

طلوع سپیده دم نو تبریک

علیرضا شنبه 28 اردیبهشت 1387 ساعت 07:41 ق.ظ http://520102.blogfa.com/

سلام مریم خانم خواهر گلم
وقت بخیر
سومین نفر بودم نظر گذاشتم . این دفعه بخاطر گل روی شما اومدم چون به وبلاگم اومده بودید . این دفعه باید بگم که قالب وبلاگت خیلی زیباست . خیلی قشنگ کرده وب رو . راستی احوال شما رو دورا دور از مریم خانم جویا هستیم .
موفق باشی خواهر گلم
یا علی

tina & ahura شنبه 28 اردیبهشت 1387 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام مهربان زمینی
بعد از چند ماه دوباره به سنگ صبورم برگشتم
یه چیزایی بهش گفتم .
مثل همیشه منتظرتم تا همراهم باشی
موفق باشی
بدرود[گل]

مریم همراز شنبه 28 اردیبهشت 1387 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام مر مری خوبی
خوشی؟
چه میکنی میدونم بی معرفت شدم اونم از نوعی که بخشیدنی نیست
مریمم وبلاگت خوشگلتر شده ها اسیرتم دختر
شرمنده که دیر میام
ممنون به خبرهای گیلان هم سر زدیدی شادم کردی
به خانواده سلام برسون

نیما یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 05:15 ب.ظ

سلام
بی تو مهتاب شبی باز ........

علی دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 12:13 ق.ظ http://bani.blogsky.com

سلام مریم جان
سلام سلاااااام

حال و احوال؟؟؟
دلت؟؟؟ ذهنت؟؟؟
لبخندت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(دقیق پرسیدم که دقیق جواب بدی :)))) )

ممنون که وقت گذاشتی
ممنون از لطفت و نظرات خواندنیت
پاینده باشی

رویا یعنی چی؟؟؟
نه تخلصم نیست
مگه میشه تخلصه من ( علی ) رویا باشه؟؟؟ :))))
یه حسه همین

سراپا لطفی
ممنون
زیبایی شعر تو مرا به سخن آورد
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
:)

منم با اجازه شما را لینک می کنم
بگین فقط با چه عنوانی؟
:)
راستی آپم کردم

سلامت و شاد باشی

علی یکشنبه 12 خرداد 1387 ساعت 02:05 ب.ظ http://bani.blogsky.com

سلام مریم جان
سلام سلام

خوبی؟؟؟
من؟؟/
خوبم شکر
چه خبرها؟؟؟
خوش میگذره؟؟؟

من با اجازه شما را لینک کردم
آسمان خاکستری
:))))))))))))))))))

چرا آپ نکردی؟؟؟
ها؟؟؟
:)))
ولی من آپم
بیا پیشم

بهترین ها برایت
و زیبایی ها در نگاهت

علی پنج‌شنبه 23 خرداد 1387 ساعت 12:31 ق.ظ http://bani.blogsky.com

سلام مریم جان
سلام سلام

ببین من کجا میام تا برات نظر بدم
:)
همش تقصیره توء
؛)

خوبی مریم جان؟؟؟
خوش میگذره؟؟؟
چه خبرها؟؟؟
از کجا؟؟؟
:)
کو؟؟؟
هست؟؟؟
لبخندتو میگم ها
:)))
کاش ...

گر او مرا آفریده
گر اوست خالق من
گر او مالک من است
گر هر آنچه هست آفریده اوست
گر همه وقت همه جا هست
غیر لبخند
غیر شکر
کفر است
هرگز آرزو مکن خدا را در جایی جز همه جا و در وقتی جز همیشه ببینی

به امید لبخندت

سلامت باشی و شاد و آرام و ...
بهترین ها برایت
:)

علی پنج‌شنبه 30 خرداد 1387 ساعت 08:49 ب.ظ http://bani.blogsky.com

سلام مریم جان
سلام سلام

من؟؟؟
خوبم
شکر
کاش بهتر بودم
:)))))))))))))

تو خوبی؟؟؟

سحر می دمد؟؟؟
آری
اما کی؟؟؟

منتظریم؟؟؟
آری
اما چگونه؟؟؟

مقابل یا کنار
مسئله این است.

کاش بیاید.

دعام کن.


کجایی مریم جان
چرا اینقدر دیر به دیر آپ می کنی؟؟؟
:)))
یه عالمه باید تلاش کننم یه پنجره نظر دادن پیدا کنم
:))))
اینا رو نوشتم یه کم اذیتت کنم
:)

سلامت باشی و شاد

علی پنج‌شنبه 6 تیر 1387 ساعت 01:09 ب.ظ

سلام سلامممممممم
سلام مریم جان

منحنی لبخند
طرح هشتمین رنگ را
بر شیار آب
حک می کند
:))))))))))))))

ممنون

لبخند راز زیبایی است
تقدیم بوسه و پاکدامنی است
....
اینم من نوشتم
:))))))))))))))

تبریک برای تو بود دیگه
:))))
بهانه

قرار بود نظر بدی در مورد نوشته هام
:)

مواظب خودت
و لبخندت
باش
:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد