«برای طایر قدس»
به انتظار نشسته است٬ نسیم
-در کوچه های آرام شب-
دیدار سَحَر را
سحر؛ میعادگاهیست
برای ترنّم
برای پرواز
و این به زانو در آمدن
یک فتح بی همتاست!
آنجا که چهره ی شب،
به روشنی سَحَر منوّر گشت،
برگها به سجود می افتند و
فریاد می زنند:
سَحَر؛ چشم روشن ایزدیست
پی نوشت بی ربط:
آدمها گاهی چه اشتباهات کودکانه ای می کنند! و عجیب هم روی اشتباهاتشان پافشاری!!