صبح فردا!

مه به زمین نزدیک،

             فرا گرفته دنیا را

 فرو برده در گریبان،

             جمله سرها را

چشمهایی باز

            اشکبار؛

از سردی هوا؟

          یا فراق یار؟

        ندا رسد از عرش

            به ساکنین فرش:

 وَ هُوَ الَّذی یَقبَلَ التَّوبَهَ عَن عِبادِه وَ یَعفُوا عَنِ السَّیِئاتِ وَ یَعلَمُ وَ ما تَفعَلوُنَ(۱)

وَ یَستَجیبُ الِّذینَ امَنوُ وَ عَمِلوُ الصّالِحاتَ وَ یَزیدُهُم مِّن فَضلِه وَالکافِرُونَ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ(۲)

و چشمها لرزان

      و دستها گریان!

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلَ الغَیثَ مِن بَعدِ ما قَنَطُوا وَ یَنشُرُ رَحمَتَهُ وَ هُوَ الوَلِیُّ الحَمید(۳)

هوایی سرد و بارانی

      که هر دست و کلاهی

 سایه می سازد برای تیغ خورشید زمستانی!

     به تاریکی

         به ظلمتهای پی در پی

 و تنها نور سرشار از حقیقت

                 حقیقت نه که لبریز از نهایت

و دنیایی سراسر رمز و رویا!

               و دنیایی به رنگ صبح فردا

 اِستَجیبوُا لِرَبِّکُم مِن قَبلِ اَن یَاتی یِومٌ لَِامَردَ لَهُ مِنَ الله ما لَکُم مِن مَلجَا یَومئذٍ وَ ما لَکُم مِن نَکیرٍ(۴)

 

(۱)و اوست خدایی که توبه ی بندگانش را می پذیرد و گناهانش را می بخشد و هر چه می کنید می داند(سوره شوری-آیه۲۵)

(۲)و دعای آنانکه به خداایمان آورده و نیکوکار شوند مستجاب می گرداند و از فضل و کرم خود بر ثواب آنها می افزاید اما برای کافران عذابی سخت خواهد بود(همان-آیه۲۶)

(۳)و اوست خدایی که باران را پس از نومیدی خلق می فرستد و رحمت خود را فراوان می گرداند و اوست خدا وند محبوب الذات و ستوده صفات(همان-آیه۲۸)

(۴)دعوت خدای خود را اجابت کنید پیش از آنکه بیاید روزی که نه از قهر خدا نجاتی یابید و نه ملجا و پناهی دارید و نه بر عذابی که به کرده ی خود مستحق آن شدید کسی از شما دفاع تواند کرد(همان-آیه۴۷)

شاید...

شاید نشود باور کرد

در امتحان هر روز تو،

                           باز هم رد شدم!

چون همیشه،

در امتحانی ساده و تکراری 

-تکراری آمیخته با هیجان-

به رغم داشتن پاسخ

                          باز هم رد شدم!

تو، در تمام حجم تنهایی من

  تو، در شیارهای آب

   تو، در اشکهای کودکی

     تو، در سکوت شب

        تو، در خنده های بی بهانه

          تو، در بغضهای مانده در گلو

 -که مجال تولدشان نیست-

              تو، در خاطرات دور

               تو، در ابرهای سپید

                 تو، در گونه ی گل

                          چشم در چشم من، آشکاری

و من ....

در توبه ها

     غلط کردم ها

       قول می دهم ها

          تکرار نمی کنم ها

                           خودم را حل می کنم

                                                  تا تقدیم تو شوم

آه...

فردا که می آیی باز

زیر باران مهربانی ات

-که فرصتی نو می دهد-

 کاش به زانو درآیم

در امتحان هر روز تو

برای یکبار هم که شده

کاش قبول شوم!

                     شاید نشود باور کرد

                                            شاید...

غدیر

انسان سر در گم شد

                 خدا گفت: ایمان

انسان دلسرد شد

                 خدا گفت: امید

انسان دلیل خواست

                 خدا گفت: لبخند

راه انسان فراز داشت

                 خدا گفت: استقامت

راه انسان فرود شد

                 خدا گفت: مروت

انسان آرزو کرد

                 خدا گفت: صبر

انسان کور شد

                 خدا گفت: عقل

انسان تردید کرد

                 خدا گفت: عشق

انسان انسان سکوت کرد

                 خدا گفت: صداقت

انسان خشم کرد

                 خدا گفت: مدارا

انسان جستجو کرد این صفات را

                 خدا گفت: علی(ع)

 

 

 کوتاه از غدیر

 رسول خدا صلوات الله علیه در خطبه ی غدیر فرمودند: 

خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر اینکه آنچه در حق علی(ع) فرو فرستاده به گوش شما برسانم: "ای پیامبر ما! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، در حق علی، ابلاغ کن وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای. البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد."

هان مردمان! همانا او همجوار و همسایه ی خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ی ستیزندگان با او فرموده:"تا آنکه مبادا کسی در روز رستاخیز بگوید افسوس که درباره ی همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم."

هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. بدانید من آنچه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. آگاه باشید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. بدانید هرگز به جز برادرم علی کسی نباید "امیرالمؤمنین" خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان برای کسی جز او روا نباشد.  

پیام نگار-حسین حسینی

قانون!

 قانونش همین است

که گاهی چیزها را دیرتر بفهمی!

زمانی که به داشتن و ماندن شک نمی کنی

زمانی که مثل ماهی به آب عادت می کنی

قانونش این است که هیچ چیز ثابت نمانَد

و دنیا را از چشم پرنده ی بالای تُنگ نگاه کنی!

 

اگر بدانی تقدیر مکتوب بوده ؟

آنوقت دیگر آرزو نمی کنی که ای کاش آن اتفاق ها الان می افتاد!

الان که به قول خودت خوب و بد را می فهمی! 

 

ضرب المثل سوئدی: 

روی دریای آرام همه دریانورد هستند 

 

اورینا: 

هرچیزی که به آهستگی رشد کند پایدار و با دوام است.

انسان...

 

 

ای انسان: 

 تمام این دنیا برای تو آفریده شده است

اما

تمام تو برای این دنیا آفریده نشده است 

 

پی نوشت: 

سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش می بالد

                                   چو حمالی است کز بار گران بر خویش می بالد 

                                   *صائب تبریزی*

                                                                       

                                                                   

قطره

 

دشوار است،

خانه ات آسمان باشد

تو اما،

جدا افتاده از مادر، ابر

تنها و تنها باشی

دست تو را می گیرم،

کفش های بارانی مان،

راه طولانی مان،

باید خطر کنیم!

گوش کن!

ذره های هوا، نجوا می کنند

شنیدی؟

میگویند: تمام زندگی را سفر کنیم

آنها اشتباه می کنند!!

باید تمام سفر را زندگی کرد

مهم، سفر است نه هدف!

آنچه بدست می آوری

بی آنکه از سفر لذت ببری

بیهوده و از دست رفتنیست

دستهایم را محکم بگیر

سفر گاهی پر مخاطره است

گاه می افتیم، گاه زخمی می شویم

گاه می شکنیم، به بیراهه می رویم

آنچه تو را بازمی گرداند، اینجاست

"ایمان"

سفر، تجربه است

لحظه لحظه، نشانه است

چشم هایت را باز کن:

و لحظه ها را دریاب

تو و من آه

یا به دریا می رسیم و متحد می شویم

یا به خاک می رسیم و قد می کشیم

سرنوشتمان آنگاه

قرین شادی و شور است

و...

سفری نو آغاز می کنیم 

 

 پی نوشت ماه رمضانی:یاعَظیمُ اغفِرلِیَ الذَّنبَ العَظیمَ

اقیانوس

پروردگار من!

آشکار ترین تمنایم را بپذیر!

ریسمانی که بین ماست، محکم کن!

که در دست تو ایمن باشم

که در قلب من ساکن باشی

که جز تو هرچه هست، نیست!

در لحظه های من جاری باش

مثل اقیانوس در رگهای آب!

بخشایش

 

آسمون خاکستری

این یک شعر نیست!(۲)

 

این وجود پایدار،

                که در رگهای تو،

                             آمیخته با خون!

این پاکترین هوا،

            که گواراست،

                        برای نَفَس؛

این نبض تپنده،

          که جاری شده درتو؛

این از آغاز روییده،

             در ذرّه های روح!

به تو بخشیده، ساحل آسایش را

به ذات تو آموخته، بخشایش را

در خونِ تو ریخته، آرامش را

آری...

    تو نیز،

        ببخش آنچه را که دوست می داری!

 

 

پی نوشت۱:

                                       گفتم هوای میکده غم می برد زدل

                                                  گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

 

پی نوشت۲:

مدّتی قبل با دختر ی صحبت می کردم که چند ماهی هست ترک تحصیل کرده اون هم بخاطر افتادن یک درس. در پایه ی اول دبیرستان تحصیل می کرد و بقیه نمراتش عالی بود فقط زمانی که از درس فیزیک نمره ی قبولی نگرفت دوستانش نامردی نکردند و حسابی مسخره اش کردند! با اینکه مسئولین مدرسه مرتب ازش خواهش کردند که برگرده اون راضی به این کار نشد. خیلی باهاش صحبت کردم که بتونه با شرایطی که اطرافش بوده و هست کنار بیاد...امیدوارم سال تحصیلی جدید به درسش ادامه بده اما...کاش موقع حرف زدن یادمون باشه چقدر حرفامون میتونه در اطافیانمون تاثیر بذاره. قبول دارم که اون دختر هم نباید هر چیزی که می شنید و  می دید رو به ضرر خودش تموم می کرد و تصمیم عجولانه می گرفت اما رفتار ما با دنیای پیرامون و انسانهاش جزیی از شخصیت ماست. کاش با سرنوشت و آینده ی یک انسان بازی نمی شد. کاش یه سوزن به خودمون بزنیم و یه چوالدوز به دیگران!

 

اهالی وبلاگ نویس! انجمن وبلاگ نویسان مدّتیه راه اندازی شده. مدیریت سایت آنسوی سکوت این انجمن رو به انجمن های از پیش تاسیس شده اضافه کرده اند. شما هم می تونید عضوی از این انجمن مفید وبلاگ نویسان در دنیای مجازی باشید و فعالیت کنید. من همین جا از دوستان خوبم که در هر زمینه ای وبلاگ می نویسند دعوت می کنم از سایت بازدید کنند.

جمله ی حکیمانه ی حکیم

حکیم بزرگ شیخ الرئیس ابو علی سینا گوید: سه چیز موجب کمال آدمی است: عشق عفیف، آواز لطیف، عبادت با فکر.

 

شارحان سخن شیخ گفته اند: مراد از «عشق عفیف» عشق به شمایل است نه عشق به صورت. عشق به شمایل یعنی حسن ترکیب و تألیف موجودات در همه ی عالم یکسان است و آن عبارت از فهمیدن انتظام موافق با حکمتی است که کلیه ی موجودات تحت آن انتظام قرار دارند.

مراد از «آواز لطیف» آواز خوشی است که جذبه ی روحانی در آدمی ایجاد نماید و روح را از ظاهر اجسام منصرف کرده، به معنای موجودات متوجه سازد تا موجب کمال عرفانی او گردد.

مقصود از «عبادت با فکر» آن است که آدمی خود را جزء کوچکی از نظام لایتناهی عالم بداندو در مقابل نظام کلی خاضع و خاشع بوده، آفریننده را پرستش نماید ولی نه پرستشی که از روی نادانی و بدون فکر و عرفان باشد بلکه آن پرستشی موجب کمال است که در نتیجه ی تفکر پی به حکمت نظام عالم هستی برده و در مقابل آن تعظیم و سجود بجا آرد.

 

*حسینعلی راشد-جمال و حکمت*

 

باران تو

هیبت تو آسمان را به سخره گرفته است

هرچند آسمان نیز گوشه ای از هنرمندی توست

دریا پیش چشمانت از خجالت آب میشود!

ابرها که آسمان را قُرُق می کنند،

دلِ زمین پناهگاه باران می شود

اما

چه بارانی ...

عمری است باران تو بر سر ما

تاج و تخت پادشاهی را قعرنشین کرده است

عمری است از باران تو خیس شده ایم و

چشم بر آسمان در انتظار بارانیم!

عمری است بر سفره ی تو نمک خوردیم و...

نمکدان را شکستیم

عمری است بر خطاهامان

هدیه های آشتی می فرستی

آه...

به اندازه ی هراس از موجهای هایل

در تاریکی شبی بی ستاره

مهربانی!