سلام دوست گرامی باز هم مثل همیشه منو شرمنده خوبی هاتون با دعوت هایی که می کنین کردین . مرسی ... کلامتون واقعاً دلنشین و آرامش بخشه . مثل همون رویایی که ازش نام بردین مخملی و دورنشینه . یه سوال و نکته ی مفهومی دارم از شعرتون که راجع به یکی از دو محور شعر یعنی dream هستش و اون اینکه که : شما جایی گفتین که رویا تا زمانی می مونن که به حقیقت تبدیل شن . میشه بیشتر توضیح بدین !؟ رویا در واقع پیش از حقیقت اتفاق می افته و متضاد با اون . یه رویا ممکن زمانی به حقیقت تنبدیل بشه اما هرگز حقیقت نمیتونه یه رویا باشه . پس میشه گفت رویاها تا زمانی زنده و پا بر جا هستن که صحبت از حقیقت به میون نیاد. با اومدن حقیقت رویا از بین میره و همه چیز میشه خود خود اونچه که میبینیم در هوشیاری محض و نه خواب ... نمی دونم شاید شما چیزی تو نظرتون هست که از ذهن قاصر من بدوره. شما گفتین طلوع تو اونقدر رویایی بود که دنیا مبهوت موند . این مبهوتی و تعجب و ... از وجود رویا گونه ی سوژه اتفاق افتاده. در واقع میگین که اون سوژه تا زمانی زنده میمونه که به حقیقت تبدیل بشه و اگر به حقیقت مبدل نشه زنده نمی مونه . شما میگین که به حقیقت تبدیل بشه . یعنی هنوز حقیقتی در کار نیست اما در بند قبلی میگین "تا زمانی می مانند " این یه کمی منو گیج کرده . زمان در شعر به هم ریخته . یا فهم مساله واسم دشواره یا شما دقت نکردین . من اینجوری فکر میکنم که در واقع : رویاها تا زمانی می مونن که به حقیقت تبدیل نشن . اگه به حقیقت برسن دیگه رویایی در کار نخواهد بود و میشن خود خود حقیقت. دیگه اون واژه "دریغ" رو باید حذف کنین ... البته ناگفته نمونه که هر یک از رویاها شخصیت حقیقی خودشون رو دارن و درون مایه و محتوایی دارن که میشه اونها رو نسبت به همدیگه از حیث حقیقت مقایسه کرد . به اصطلاح روانشناسی میشه manifest dream content. پایان بی نظیری داره شعرتون . رویا زیبا تعبیر کردین به ماهی که وقتی از آب گرفته میشه لغزنده و چابکه . اون استفاده ای که از کلمه ی "می گریزند" کردین یکی در پایان بند اول و تکرار اون بلافاصله در ابتدای بند دوم زیبا و آهنگین بود. و آخر اینکه منظورتون از "دیگری" یه شخصی ثالث مثل انسان بود و یا معنی زمانی (دوباره ، تکرار و ... )داره اینجا . آخه دو جور خونده میشه . ولی بیشتر شبیه به همون مورد اوله که گفتم یعنی "کس دیگری" ... از خوندن شعر لذت بردم مثل همیشه . موفق باشین
سلام دوست گرامی
باز هم مثل همیشه منو شرمنده خوبی هاتون با دعوت هایی که می کنین کردین . مرسی ...
کلامتون واقعاً دلنشین و آرامش بخشه . مثل همون رویایی که ازش نام بردین مخملی و دورنشینه . یه سوال و نکته ی مفهومی دارم از شعرتون که راجع به یکی از دو محور شعر یعنی dream هستش و اون اینکه که :
شما جایی گفتین که رویا تا زمانی می مونن که به حقیقت تبدیل شن . میشه بیشتر توضیح بدین !؟ رویا در واقع پیش از حقیقت اتفاق می افته و متضاد با اون . یه رویا ممکن زمانی به حقیقت تنبدیل بشه اما هرگز حقیقت نمیتونه یه رویا باشه . پس میشه گفت رویاها تا زمانی زنده و پا بر جا هستن که صحبت از حقیقت به میون نیاد. با اومدن حقیقت رویا از بین میره و همه چیز میشه خود خود اونچه که میبینیم در هوشیاری محض و نه خواب ... نمی دونم شاید شما چیزی تو نظرتون هست که از ذهن قاصر من بدوره.
شما گفتین طلوع تو اونقدر رویایی بود که دنیا مبهوت موند . این مبهوتی و تعجب و ... از وجود رویا گونه ی سوژه اتفاق افتاده. در واقع میگین که اون سوژه تا زمانی زنده میمونه که به حقیقت تبدیل بشه و اگر به حقیقت مبدل نشه زنده نمی مونه .
شما میگین که به حقیقت تبدیل بشه . یعنی هنوز حقیقتی در کار نیست اما در بند قبلی میگین "تا زمانی می مانند " این یه کمی منو گیج کرده . زمان در شعر به هم ریخته . یا فهم مساله واسم دشواره یا شما دقت نکردین .
من اینجوری فکر میکنم که در واقع : رویاها تا زمانی می مونن که به حقیقت تبدیل نشن . اگه به حقیقت برسن دیگه رویایی در کار نخواهد بود و میشن خود خود حقیقت. دیگه اون واژه "دریغ" رو باید حذف کنین ...
البته ناگفته نمونه که هر یک از رویاها شخصیت حقیقی خودشون رو دارن و درون مایه و محتوایی دارن که میشه اونها رو نسبت به همدیگه از حیث حقیقت مقایسه کرد . به اصطلاح روانشناسی میشه manifest dream content.
پایان بی نظیری داره شعرتون . رویا زیبا تعبیر کردین به ماهی که وقتی از آب گرفته میشه لغزنده و چابکه . اون استفاده ای که از کلمه ی "می گریزند" کردین یکی در پایان بند اول و تکرار اون بلافاصله در ابتدای بند دوم زیبا و آهنگین بود.
و آخر اینکه منظورتون از "دیگری" یه شخصی ثالث مثل انسان بود و یا معنی زمانی (دوباره ، تکرار و ... )داره اینجا . آخه دو جور خونده میشه . ولی بیشتر شبیه به همون مورد اوله که گفتم یعنی "کس دیگری" ...
از خوندن شعر لذت بردم مثل همیشه .
موفق باشین
سلام دوست قدیمی...طلوع به امید دیداری حتی در رویا...!زیبا بود چون همیشه..مممنون که فراموشمان نمی کنی...و یکشنبه!
سلام دختر
عجبا
خیلی زیبا بود مریمی
واستا یه آه بکشم دلم خنک بشه
تعبیر زیبای سر خوردن رویا ها مثل ماهی از دست خیلی
جالب بود
آُرین به ذهن توانای تو رفیق گل خودم
راستی روز دانشجو رو بهت تبریک میگم
بر تو ای که راه ادیسون را ادامه می دهی روزت با تاخیر مبارک باد
دوست دارم
سلام
خوبی؟
ممنون که خبرم کردی
فقط جرات گم برداشتن است که باعث می شود راه خود را نمایان کند
شاد باشی خانوم
اگر به حقیقت تبدیل نشوند چه؟!
سلام مریم جوونی
با یک شعر جدید با نام عاشقانه از خودم به روزم
و منتظر نظرات استادانه تو دوست خوبم هستم
منو بیش ازاین منتظر نذار
دوست دارم
سلام برسون
خوش به حال ماهیا که وقتی گریه میکنن کسی اشکشونو نمیبینه...