اینجا...

عهدی بستی با من   

که تنها در خاطر تو ماند!

رازی گفتی به گوش من

که شست غبار نگاهم را

هر چه خراب کردم

به دست تو آباد شد

خدا

من آمده ام اینجا که خالی شوم

لبریزم کرده ای؟!

نظرات 5 + ارسال نظر
پرویز یکشنبه 21 مهر 1387 ساعت 09:19 ب.ظ http://www.parviz-h.persianblog.ir

درود بر شما مریم گرامی

سیاوشی دوشنبه 22 مهر 1387 ساعت 12:31 ب.ظ http://arezoo62.blogsky.com

سلام گلم آپت با روحیه من سازگاره موفق باشی

گیتار و شعر دوشنبه 22 مهر 1387 ساعت 08:36 ب.ظ http://tasharnameh.blogfa.com/

سلام دوست قدیمی...مدتهاست ظرف پر شده ما خالی نمی شود...زیبا بود دوست قدیمی..ممنون که فراموشمان نمی کنی...و یکشنبه!

مجتبی آقاجری سه‌شنبه 23 مهر 1387 ساعت 10:05 ق.ظ http://avazebaran.coo.ir

درود بر شما دوست عزیز
ببخشید که دیر اومدم و نتونستم واسه شعر قبلیتون مزاحم بشم . هر دو کار زیبا بود
مثل همیشه و من از خوندنشون لذت بردم .
همواره شاد و خرم باشید
آواز باران

متین چهارشنبه 24 مهر 1387 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.euthanasia1981.persianblog.ir

خدایا به ما زیستنی عطا کن

که در لحظۀ مرگ

بر بی ثمری لحظه ای که

برای زیستن تلف کرده ام

سوگوار نباشیم.
...
ّوسیع باش و تنها ّ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد