غدیر

انسان سر در گم شد

                 خدا گفت: ایمان

انسان دلسرد شد

                 خدا گفت: امید

انسان دلیل خواست

                 خدا گفت: لبخند

راه انسان فراز داشت

                 خدا گفت: استقامت

راه انسان فرود شد

                 خدا گفت: مروت

انسان آرزو کرد

                 خدا گفت: صبر

انسان کور شد

                 خدا گفت: عقل

انسان تردید کرد

                 خدا گفت: عشق

انسان انسان سکوت کرد

                 خدا گفت: صداقت

انسان خشم کرد

                 خدا گفت: مدارا

انسان جستجو کرد این صفات را

                 خدا گفت: علی(ع)

 

 

 کوتاه از غدیر

 رسول خدا صلوات الله علیه در خطبه ی غدیر فرمودند: 

خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر اینکه آنچه در حق علی(ع) فرو فرستاده به گوش شما برسانم: "ای پیامبر ما! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، در حق علی، ابلاغ کن وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای. البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد."

هان مردمان! همانا او همجوار و همسایه ی خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ی ستیزندگان با او فرموده:"تا آنکه مبادا کسی در روز رستاخیز بگوید افسوس که درباره ی همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم."

هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. بدانید من آنچه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. آگاه باشید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. بدانید هرگز به جز برادرم علی کسی نباید "امیرالمؤمنین" خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان برای کسی جز او روا نباشد.  

پیام نگار-حسین حسینی

طلوع

طلوع تو٬  

آنقدر رویایی بود 

که دنیا مبهوت ماند 

دریغ! 

رویاها تا زمانی می مانند 

که به حقیقت تبدیل شوند 

اگر نه٬ 

مثل ماهی  

از دستهایت می گریزند! 

می گریزند تا رویای «دیگری» باشند

در شیشه ای

 

*تا حالا شده یه در شیشه ای باز٬ روبروت باشه اما بلد نباشی چطوری ازش رد شی؟  

-در شیشه ای که دیدم ولی...

*شده بعد از مدتی یاد بگیری چطور از درهای باز شیشه ای عبور کنی؟

-هوم؟ 

*تا حالا شده وقتی با خوشحالی میخوای از یه در شیشه ای که تازه عبور کردن از اون رو یاد گرفتی٬ رد بشی ببینی اون در شیشه ای اصلاً باز نیست؟! 

- (؟؟؟)

 

 

نتیجه اخلاقی: یا دیر یاد گرفتی یا در اشتباهی بسته شده!

آموزگارما:طبیعت

پرشور می تپد؛

           نبض طبیعت

             و در رگهاش

         خون زندگی جاریست:

  در ساقه ی گیاه

                     در شاهراه رود!

          در ریشه های گل

                   در سنگهای کوه!

مجذوب می کند

     عشق می تراود

         از تکاپو سرمست

            در پناه یک دست!

چون تلاشش این نیست

            که «فلانی» باشد!

                     مثل خورشید٬ درخشنده

                              یا که چون ماه٬ فریبنده!