رخت عشق

زیبای من!

زیبایی را با چه می سنجند این مردم خاکی؟

تو می دانی...

زیبایی ات جاودانی است

رخت عشق به تن کردی که اینگونه زیبایی!

*مریم*

نظرات 15 + ارسال نظر
آرش از وبلاگ پریچهر چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 11:07 ق.ظ http://cocacola.blogsky.com

سلام مریم خانومی
خیلی قشنگ و ا احساس مثل همیشه ،
موفق باشی خانوم خانوما
به امید دیدار ...

اهورا و تینا چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 02:26 ب.ظ http://haft.persianblog.com

سلام..خوبی..آپ کردیم..[ناراحت]پدر آمیتیس فوت کرده...!!![گریه].......!!!!!!!![گریه]

مریم همراز چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام گلم بلبلم نازنینم نه ببخشید مریمم
خوبی گلم

شرمنده اومدم سر پست قبلیت اما کارتم تموم شد دی سی شدم شما ببخشید

بعدشم ما مخلصه شما هم هستیم

هر وقت بیای منت می زاری سرم گلم دوست خوبم

مریم همراز چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 02:46 ب.ظ

خیلی قشنگ نوشتی مریمی

ایول به تو گلم

بهار ما که خزان شد خزان شود بهتر
هر آنچه خواست همان شد همان شود بهتر


سلامت باشی

غریبه چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 02:51 ب.ظ http://delamnevesht.persianblog.com

سلام
متن زیبائی نوشتی. من فکر میکنم زیبائی را به صفای درون و باطن صاف و زلال می سنجند.
موفق و موید باشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 آذر 1385 ساعت 06:19 ب.ظ

سلام مریم جان آره متهم همون پویاست

خاطره پنج‌شنبه 9 آذر 1385 ساعت 08:36 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام
چه گل قشنگی
زیبای جاودانه

رادیو جیبی پنج‌شنبه 9 آذر 1385 ساعت 06:21 ب.ظ http://radiojibi.blogsky.com

خوبی دخی؟

داکسی پنج‌شنبه 9 آذر 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام.!
عاشق شدین اینجوریه...!! وگرنه...!

بابای

داکسی شنبه 11 آذر 1385 ساعت 12:14 ق.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام مریم خانم.!

بسیار بسیار ممنون از الطافتون!

شاید من هم دارم زیادی تند میرم و اشتباه می کنم...

فرمایشات شما کاملا درسته...ولی من این سوال رو دارم
خدایی که میدونه ما از موقعی که کروموزمی بیش نبودیم..تا لحظه مرگ!!همه چیز رو میدونه پس چرا مارو آفریده؟!واقعا چرا؟! که این همه بدبختی هم بکشیم؟!!؟
میدونه کی چه سرنوشتی در انتظارشه...ولی؟!
نوشته بودین برای جاودانگی میمیریم...درسته...
ولی به چه قیمت...! که بیشتر غریب به اتفاقمون بریم جهنم...!اونوقت...!!!
*****
راستی یه عرضی داشتم یک وقت خدایی نکرده مبنی بر جسارت بنده نگذارید و دال بر سوءتفاهم نشه این حرفم یک وقت!!!
ولی فکر نکنم شما عاشق شده بودین...چون کسی که عاشق میشه از اون رنجش احساس خوبی داره...و به قول یکی از بزگان که یادم نیست چه کسی بود...:
عاشقی تنها دردی هست که همون دردش دوا و درمون هستش!!
و واسه ۷۷۷۷۷۷ پشت بس نیست!!!


بابای

غریبه شنبه 11 آذر 1385 ساعت 07:50 ق.ظ http://delamnevesht.persianblog.com

سلام
منون که بهمن سرزدید.
منتظر ادامه نوشته هاتون هستم.
موفق و موید باشید

مریم همراز شنبه 11 آذر 1385 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام رفیق

خوبی

بابا بامرام پرسیدم از مرسده بهت زنگ میزنم

خبرشو میدم

میلاد امام رضا مبارک

نیا به خونه ی خالی من
اومدی کوشک ترا زای(گیلکی حال کردی)

دوست دارم مریم بعد لهجهشو میگم جدیده
با بچه های خوبه تمرین کردیم

نیو لهجه

مریم همراز شنبه 11 آذر 1385 ساعت 10:39 ب.ظ

تصلاح میکنم
کوشک= کوشم
خوبه = خونه

آخرشم دیگه

مریم همراز شنبه 11 آذر 1385 ساعت 10:40 ب.ظ

ها ها

اصلاحمم نیاز به اصلاح شدن داره

وای برم تا گندش در نیومده
ههههههههه

یه عاشق یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 02:40 ق.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام مریمی عزیز
زیبا بود..............
عاشقانه ها یه عاشق تنها در این خزان برگ ریزان برگ زرد دیگری از درخت احساسش سرازیر شد منتظر نسیم نفسهات در هوای کلبه خزانیم هستم...
گفتی از تو بگسلم... دریغ و درد:: رشته ی وفا مگر گسستنی است؟
بگسلم از خویش... و از تو نگسلم:: عهد عاشقان مگر شکستنی است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد