قصه ی جوانی!

 

انگار کمی از این هوای سربی خسته ام

حس می کنم کمم!

یا که طاقتم کم است

انگار گاهی برای بودن و ماندن

باید بی تفاوت تر از این باشم!

مدتی بود که بودن معنا نداشت

یا اگر داشت توانی برای بودن نبود

امروز اما...می خواهم باشم

اما نه اینگونه

حس می کنم چند روزی است

از جوانی ام کم شده است!

جوانی ام کج است!

جوانی ام گنگ است!

لحظه ها را اسیر ناباوری می کنم

و آینده را فدای گذشته

انگار باید دوباره متولد شوم

از بیست سالگی!

                                                        *مریم*

 

پی نوشت: قضیه ی یلدا بازی خیلی جالبه که دوست خوبم خاطره منو کاندیدای نفر اول فرمودن! گرچه خودشون روش بازی رو توضیح دادن ولی منم اینجا میگم تا دوستان ادامه اش بدن. بازی اینجوریه که هر وبلاگ نویسی که انتخاب میشه ۵ مورد از شخصیتش رو که دیگران نمیدونن میگه و بعد از اون ۵ وبلاگ نویس رو انتخاب می کنه تا اونها هم این بازی رو ادامه بدن...

 

حالا من:

۱- اصلاْ دوست ندارم کسی در مورد شخصیتم چیزی بدونه!!

۲-معمولاْ برخلاف جریان آب شنا می کنم. نه بخاطر لج و لجبازی ها نه! واسه غرور!!!

۳-وقتی ناراحت بشم همه می فهمن و نمیشه قایمش کرد(البته تو همین یه احساس تابلو میشم)

۴-اگر نخوام کاری رو انجام بدم حتماْ انجام نمیدم و برعکس. چون قبلش از کارم مطمئن شدم.

۵-برخلاف تصور خیلی ها که فکر می کنن باید آدم لوسی باشم خیلی مقتدر و با اعتماد به نفسم(البته اونا فکر می کنن هرکی ته تغاریه باید اینجوری باشه)

 

حالا من باید ۵ تا وبلاگ نویس رو انتخاب کنم که سخت ترین مرحله واسه منه چون دوستام معمولاْ وبلاگاشون متفاوت با این برنامه هاست. البته همیشه گفتن تنوع توی هرکاری لازمه.

۱-همراز عشق

۲-پریچهر

۳-عاشقانه ها

۴-می خوام تنها برم

۵-فرشته ی رویایی من 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
علی یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:17 ب.ظ

جوانی را از دست مده ای دوست...
اگر شده دوباره متولد شو

مریم همراز عشق یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام آخر نشد بشم اول

مریمم خوندم

می بنم که بنده اولین نفرم تو انتخابات شوراهایی تنوع طلب

بابا تنوع خوبه اما نه در همه موارد

مریم همراز عشق یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:26 ب.ظ

مریم ای کاش من از ۱۸ سالگی برگردم عقب

چون باید یک چیزایی رو درستش کنم

خلاصه خیلی قشنگ نوشتی

مریم همرا زعشق یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:28 ب.ظ

میگم مریم حالا منو بردی تو بازی یلدا

آخه دختر من که تابلوام چی بگم بقیه ندونن

فکر میکنم بعد خبرت میکنم

خلاصه دیدمت خفت کردم جدی گفتم

چون جدی بودن من کسی نمی دونه کی هست

خلاصه مریم آماده مرگ باش هههههه

مریم همراز عشق یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:32 ب.ظ

راستی مریم تو خط آخر با پنبه سر میبریا کلک

دارم برات سفارشی


اما خدایش مریم خیلی لوسی باور کن نه بخاطر آخر بودنتا نه

بخاطر اینکه یکی یدونی نه بخاطر اینم نه چون دختر باید لوس باشه

قشنگیش به اینه چون مریم (حالا جون تو یا جون من)

خیای تابلوها ۲ تا دوست هر ۲ تا مریم

مامانم خیلی دلش می خواد ببینتت

راستی مرسده گفت چه کار می کنی تو منم گفتم
ما اخر اس ام اس و نتیم دروغ که نگفتم نه

برم دیگه بسته لوس میشی

قربونت

مریم همراز عشق یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 12:34 ب.ظ


زدست کوته خود زیر بارم

که از بالا بلندان شرمسارم

مگر زنجیر مویی گیردم دست

و گرنه سر به شیدایی بر آرم

از چشم من بپرس اوضاع گردون

که شب تا روز اختر می شمارم

به این شکرانه می بوسم لب جام

که کرد آگه ز راز روزگارم

من از بازوی خود دارم بسی شکر

که زور مردم آزاری ندارم

اگر گفتم دعای می فروشان

چه باشد حق نعمت می گزارم

تو از خاکم نخواهی بر گرفتن

به جای اشک اگر گوهر ببارم

سری دارم چو حافظ مست لیکن

به لطف آن سری امید دارم

اینو برات گذاشته بودم یا نه یادم نیست فراموشی گرفته منو

سیاوشی.عاشقانه ها یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 01:06 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام مریمی عزیز ای کاش میشد به گذشته ها برگشت ولی نمیشه... پس زندگی کن واسه خودت... و از گذشته درس بگیر و آینده را با تلاش بیشتر بساز... و هیچ وقت آینده رو فدای گذشته نکن... گر چند گذشته هم فراموش شدنی نیست... در مورد بازی هم نمیدونم چی بگم ومرسی از اینکه منو انتخاب کردی به قول یکی از دوستان من که همه چیزم تابلو هست... ولی به خاطر شما دوست عزیز میگم......ولی پنج نفر بعدی رو نمیدونم چه جوری انتخاب کنم....... شاد باشی و پایدار........

سیاوشی.عاشقانه ها یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 01:14 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلامی دوباره....
بریم سر اصل مطلب....
۱ـ همیشه رو حرف خودم هستم حتی اگه به ضررم باشه. آدم لجبازی نیستم ولی....
۲ـ هیچ وقت کسی نمی فهمه پشت خنده های تلخم در جمع چه رازی نهفته...
۳ـ یه موجود اجتماعی در جمع و یه عاشق غریب در خلوت و تنهایی ولی کلا تنهایی را به جمع بودن ترجیح میدم...
۴ـ همیشه سعی میکنم به دیگران کمک کنم بدون هیچ گونه چشم داشتی... بدون اینکه کسی بفهمه....
۵ـ و یک خصوصیتم هم مثل مریم عزیز هست و اونم اینه وقتی ناراحتم همه می فهمنن... چون رفتارم تابلو میشه حتی صدام لحنش غمگین تر میشه........
شاد باشی و پایدار... دوستای عزیز که مریم عزیز اسمتون نوشته بیاید و بازی رو ادامه بدهید.......... خدانگه دارت تا بعد..

(.....غریبه.....) یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.gharibe23.blogfa.com

سلام.وبلاگ قشنگی دارین.شعراتونم قشنگه .خوشحال میشم به منم سر بزنی.خوش باشی....

چه دردی‌ ست در میان جمع بودن ***ولی در گوشه ای آرام نشستن ****به رسم دوستی دستی فشردن ***ولی با هر سخن قلبی شکستن ***برای دیگران چون کوه بودن*** ولی در چشم خود آرام شکستن....

Oooo..............
.(__)...oooO....
../ (....(__)......
.../_)...) ........
........(_.........

نسرین یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 02:49 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام مریم جوونی! خوبی گلم؟من واسه مدت خیلی زیادی دارم از اینترنت میرم نمی دونم این رفتن برگشتنی داره یا نه! ولی خوب حلالم کن! همیشه به یادتم! امیدوارم خیلی زودتر به اون چیزی که می خوای برسی! خوب شعار های معروف منم که می دونی..........! درست زندگی کن! به پدر مادرت همیشه احترام بزار! همیشه سعی کم تو زندگیت فرد مثبتی باشی! همیشه اول طرف مقابلو صمیمانه دوسش داشته باش بعدا عاشق بشو! هیچ وقت دوره کاره خلاف نرو! همیشه کسی باش که همه بهت افتخار کن! خوش باشی! یا حق!

بی نام یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 04:32 ب.ظ

.توجه کنید کنستانتین ارلاس در سال 1985نامه را دریافت نمود و از منشی اش خواست تا 10
نسخه کپی نموده و آنها را ارسال نماید چند روز بعد او در لاتاری 1 میایون دلار برد.کارلر دادر یک کارمند اداری این نامه را دریافت نمود ولی فراموش کرد که این نامه باید ظرف 96 ساعت ارسال شود او شغلش را از دست داد ، کمی بعد او نامه را پیدا کرد و 30 کپی ارسال نمود ، درعرض چند روز شغل بهتری پیدا کرد.نملان فاروهالد این نامه را دریافت نمود و چون آن را باورکرد بدور انداخت ، 9 روز بعد مرد. درسال 1986 نامه توسط یک زن جوان در کالیفرنیا دریافت شد و چون خیلی مخدوش و ناخوانا بود او بخودش قول داد نامه را مجددا تایپ کند و ارسال کند ، او نامه را کنار گذاشت تا بعدا این
کار را انجام دهد . او ناگهان با اشکالات زیادی در اتومبیلش و صورتحسابهای سنگین روبرو شد زیرا نامه در مدت 96 ساعت ارسال نشده بود.سرانجام همانگونه که قول داده بود ، نامه را تایپ کرده و آن را ارسال نمود و بلافاصله ظرف مدت چند روز یک اتومبیل نو خرید.بیاد داشته باشید پول نفرستید،این نامه را نادیده نگیرید ، بنا به دلایل عجیبی عمل میکند.شانس یارتان باد . لطفا به خاطر داشته باشید که شما میتوانید هر چیز را که سر راه شما قرار دهند تحمل نماییید.

Good Luck!

آرش از وبلاگ پریچهر یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 04:36 ب.ظ http://cocacola.blogsky.com

سلام مریم خانوم گلم
.
چــــــــــــــــــــــــــــــــــــه سخت !!!
ولی باشه ...

۱) به سختی با کسی دوست می شم ، و بین دوست و رفیق فرق قائل میشم!!! ( دوستام کم نیستن ولی رفیقام شاید ۳ تا بشن) برای همین بیشتر تنهام ( تنهایی هم دوست دارم)

۲) احساساتم خیلی دخترونس و این خیلی کار دستم داده ...
(البته فقط احساساتم )

۳) مغرورم ( بین خودمون بمونه هااااااااااااااااااااا) :)

۴) کسی که بهم اعتماد کرد بهش خیانت نمی کنم!!!

۵) دوست دارم تیپم با همه فرق کنه ( تکه تک باشم ، برای همین به لباس هام خیلی اهمیت می دم)
============================

در آخر هم ممنون که منو انتخاب کردبن ،
اولش موندم چی بنویسم ولی آخرش شماره کم اوردم!!!

شاد باشی عزیزم
آرزومند آرزوهای شیرینت
آرش ... .

خاطره یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 06:23 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام عزیزم
خیلی باحالی.ممنون ادامه دادی به دوستات سفارش کن حتما در وبلاگشون ۵ نفر بعدی رو دعوت کنند
اینجا هم میتونی پینگ کنی در بلاگ رولینک و بلاگارد
http://pinger.blogard.com/

داکسی یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 11:18 ب.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام.!
اول اینکه شعر زیبایی بود..و چرا حالا از ۲۰ سالگی...؟!

دوم اینکه طرح جالبی به نظر میرسه و تکراری نیست...

سوم اینکه بسیار ممنون که من رو هم انتخاب کردین...

و در آخر اینکه بابای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد