من و تو ای دل...

من و تو ای دل

به قلب غصه شبیخون زده ایم

برای شبهای نیلی مان

ستاره را دزدیده ایم و

عصای موسی را به رود جیحون زده ایم

با آرامشی شکیل

و ذکاوتی خدایی -صاعقه وار-

به رگ لحظه ها٬ خون زده ایم

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم همراز عشق شنبه 5 اسفند 1385 ساعت 04:18 ب.ظ

سلام خوبی جیگر

ممنونم بابت پذیرایی دیروز از مامانم تشکر کن

خیلی عالی بود

می ترسم این نظر ثبت کنم نتونم بقیه نظراتمو بدم



اولللللللللللللللللللللللللللللللللل
للللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

دیگه داشتم معتاد می شدوم اول


هاهاها

سیاوشی شنبه 5 اسفند 1385 ساعت 04:38 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام قشنگ بود و پر احساس شاد باشی و پایدار
راستی منم به روزم

خاطره شنبه 5 اسفند 1385 ساعت 07:52 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام
ببخش که جوابت رو ندادم
راستش وقت نمیکنم این روزا
حتما بعدا مفصل برات توضیح میدم که چکار کنی لینک دوستات رو

داکسی یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 01:07 ق.ظ http://doxy.blogsky.com

ص..لام.!
عجب دل شجاعی دارین ها!...

نسی جوون یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام مریم جوونم...! خوبی عزیزم؟
مرسی گلم که به یادم بودی! من و ببخش ولی من یه دفعه زد به سرم که برم و زدم همه چیزو در به داغون کردم! ولی جات خالی تو این یک ماه کلی شیطونی کردم.....! ولی خوب دیگه هستم جایی هم نمیرم! مطمئن باش دیگه از دستم آس می شید! دوباره میام! یا حق!

بی دل یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 10:50 ب.ظ

آفرین

بی دل سه‌شنبه 8 اسفند 1385 ساعت 03:46 ب.ظ

بازم آفرین
هزار و سیصد آفرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد