قاصدک... َم

چه کسی باور می کند

من هنوز از تو می نویسم؟

و این خستگی ناپذیر ترین تکرار است

چه قدر دلم برای شنیدن آکاردئون تنگ است

که چشم هایم را ببندم

و زخم دل را بند بزنم!

و به یاد بیاورم چندبار توبه را شکسته ام

و هربار دلیلش تو بودی!

چشم هایم را که باز می کنم

باور می کنم که رفته ای

مثل قاصدک ها تمنای بازگشت ندارم

این بار باور می کنم

که رفته ای

رفته ای

رفته

رفت...

ابدیت در نگاه تو جاویدان

شهامت در پاهای من

دلِ شکسته را ملامت چه می کنی؟

چه کسی باور می کند، من قاصدک بودم؟

 

نظرات 19 + ارسال نظر
خاطره چهارشنبه 9 خرداد 1386 ساعت 11:42 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام قاصدک دوست داشتنی
خوبی؟
چقدر قشنگ
چه تکرار قشنگی
منم نوشتم ها باز نگی چرا خبرم نکردی؟

دختری از جنس بلور پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://lovelytimes.blogsky.com/

به نام خدا
سلام....خوفی مریمی....؟
فدات بشم گلم.... چی کارا می کنی که درگیری....:دی
هاااااااا راستشو بگو بینم توئم زیر آبیییییییییییییی؟دی
دله منم خیلی واست تنگ شده خوشکله.....:دی
می بینم که بلاخره آپ می کنی.....:دی

دختری از جنس بلور پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 07:06 ب.ظ

به نام خدا
بازم سلام.....
من باور می کنم.... اونم چه قاصدکییییییییییی:قلب
من که رفتنش و باور کردم......
دیگه هم نتظره اومدنش نیستم.....
توئم مگه قول ندادی قصه نخوری...:قهر
قهر کنم باهات.....:دی
آخه مریم جوونم...الهی قوربونه اون دله خوشکلت برم چرا این همه غم و غصه به دلت راه میدی(یکی نیست به خودم بگه)...
نمی گم غصه نخور ولی کم.....آخه زندگی بدونه غصه نمی شه..... ولی همیشه بخند.....بزار همیشه رو لبات خنده باشه.....
می گن لبخند ربطی به مرگ ندارد ولی تو همیشه بخند تا من برات بمیرم...:قلب
خیلی دوست دارم...مواظب خودتم باش مریمی...

مطرود پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 07:33 ب.ظ http://matrood.blogsky.com

با سلام به مریم خانم
بسیار زیبا بود .
قاصدک هان چه خبر اوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و بر من بی ثمر میگردی .... (اخوان ثالث)
من هم آپدیت کردم و دوست دارم نظرتون راجع به اهنگهایی که گذاشتم برای دانلود بگید .
با سپاس .. مطرود ...

فری ـ ۴ ۶ پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 08:42 ب.ظ http://kasrakoochooloo.blogfa.com

ببین دلم گرفته باز دوباره بدون تو دلم هوای گریه داره
از غم توشکسته بغض بارون می باره مثل اشکه من تو ایون
صحبت یاس وگل اطلسی نیست به جز تو درخیال من کسی نیست
آخه دلم بهونی تو داره هنوز اسیر دست انتظاره
ای باغبون اون که سرسفر داشت دلم رو در پناه بال پرداشت
پاییزتو ذهن باغچه بود که پرزد کاشکی ز تنهای من خبر داشت
ای که غم و از شب من گرفتی خواب کدام بهار و دیدی رفتی
ای که غم و از شب من گرفتی خواب کدام بهار ودیدی رفتی

آتوس پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 09:02 ب.ظ http://eae3.blogsky.com

چقدر دلم گرفت یهو وقتی رسیدم به اونجاش که نوشته بودی (رفته ای)....
دارم یه اهنگ هم گوش میدم که کمک میکنه تا شعر تو بیشتر روم تأثیر بذاره...
جوابت رو برات نوشتم عزیز...لطف میکنی اگه بیای..
دوست تو ...

مریم همراز عشق پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 09:53 ب.ظ

من باور میکنم تو قاصدک بودی

خیلی زیبا نوشتی

آسمان
چه فکر می کند؟!
در ترانه های رود
ماهیان
پرنده های آبیند...

شاعر: شیون فومنی


سلامت و موفق باشی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته اوله شعرتون زیبا بود...و شاید (واقعا خستگی ناپذیر ترین تکرار باشه)
می دونی شاید قاصدک ها بیان و ما خواب باشین و اونا برن...

بابک پنج‌شنبه 10 خرداد 1386 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام
زیباترین کلمه ای که روزی به قلبم نشست
خوشحالم وسرخوش از خاکستری بودن ولی پاک بودن آسمونت
از روزی که رفتن برام معنی شد همه چیزم خاکستری شد به همین پاکی
امیدوارم همیشه امیدوار بمانی با ایمانی بزرگ و پاک
من قهرمان درون خویشم

سیاوشی.عاشقانه ها جمعه 11 خرداد 1386 ساعت 01:44 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام خیلی زیبا بود... چشمهایم را که باز می کنم باور می کنم رفته ای.... ولی ای کاش تو رویا می موندیم.......
دلت شاد باشه همیشه...

مهیار شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 01:23 ق.ظ http://www.best-life85.blogfa.com

سلام
امید وارم خوب خوش و سر حال باشی
وبلاگ زیبایی داری
خوشحال می شم به من هم سری بزنی
بای بای

آرش شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 09:30 ق.ظ http://Cocacola.Blogsky.Com

سلام آبجی مریمم
چقدر قشنگ نوشتی
.
ببخشید نگفتم آپ کردم
آخه همچین وقتم پر شده وقت نمی کنم آپ کنم چه برسه به خبر کردن
.
ُُSo long
Take care

آتوس شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 04:02 ب.ظ http://eae3.blogsky.com

سلام...
مریم...اومدم اما آپ نکرده بودی....
منتظر یه شعر جدید..یا یکی از همون نوشته های سبک خودت هستم...
جوابت هم توی وبلاگ دادم...
مواظب خودت باش خانومی...
دوست تو ..

مریم همراز عشق شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 05:24 ب.ظ

سلام مریمم

باید بهت حتما زنگ بزنم

مهمه

اومدم خونتون روم نشد بگم

مریم من رفتم عضو انجمن شعر و ادب شدم

یادته قبل عید یه چیزای بهت گفته بودم

خواستم بگم تو هم حتما بیا عضو شد

من که ابتدای راهم اما تو چند قدم جلوتری

خواستم بگم بهتره عضو شی خیلی جالب خوشت میاد حتما

آپم زودی بیا

بهت باد زنگ بزنم حتما

امشب زنگ میزنم

درضمن از طرف من از مادر تشکر کن خجالتم دادین


فکرات رو بکن ممکنه شعرات و بی اجازت ببرم انجمن شعر یادت باشه.


تو نظر بگو نگفتی من میگم

از تبار درد یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام ...
حال شما ؟
نمی دونم چی بگم ..شاید قسم خورده بودم دیگه به این یعنی برای این اسم کامنتو ...هرچیزی نذارم
آخه نمیدونم شادی ا زاسمتون بدترین خاطره عمرمو دارم
اما وبتون اونقدر جالب بود برام که دلم نیوممد...
راستی خوشحالم میکنی بهم سر بزنی و نظرتو در باره تباردل لینک بهم بگی...

مجتبی یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.avazebaran.blogfa.com

سلام
بطور اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم .
در بین چند وبلاگ باز شده ناگهان صدای استاد رو شنیدیم اما نمیدانستم که از کدام وبلاگ صدایم میزند . تک تک وبلاگها رو آروم آروم بستم تا به وبلاگ شما رسیدم که صدا از دستم گریخت . متوجه شدم که این گلبانگ از وبلاگ شما بر خاسته است و دوباره مبادرت که گشودنش کردنم .
وبلاگ زیبایی دارین و صدای خسرو آواز ایران که به صفحات وبلاگتون جان داده است .
شعر زیبایی بود .
از گرفتن آکاردئون گفتین که مشخص از اهالی موسیقی هستین .
خیلی خوشحالم که باز یه وبلاگ پیدا کردم که نویسندش هم اهل شعره و هم موسیقی . منم اگه لایق این عرصه باشم کمکی فعالیت دارم البته آواز . ولی خب فعالیت شعر من گسترده تره .
شعر آرامی دارین دقیقا؛ مترادف موسیقی در حال پخش .
شعر ( نثر ) زیبایی دارین البته نمیدونم که کارهای نظم هم داشتین یا نه . به هر حال خوشحال میشم که باهاتون آشنا شم . به وبلاگ من هم سری بزنین .
اگه بگین که چه سازی رو کار میکنین و کجا کار میکنین خوشحال میشم
منتظر هستم .......

آواز باران
مجتبی

دختری از جنس بلور یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 10:12 ب.ظ http://www.lovelytimes.blogsky.com

به نام خدا
سلام مریمی....خوفیییییییییی؟
بازم که غیبت زده..... باز کجاییییییییی؟
من آپ کردم....:دی
یا حق!

مجتبی دوشنبه 14 خرداد 1386 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.avazebaran.blogfa.com

سلام
مرسی که سر زدین و ممنونم از نظرتون و لطفتون
خب بعضی ها هم در خیال و رویا به کاری که توی واقعیت انجام نمیدن مشغول هستن و این خاصیت شعره که فکر کردم موسیقی کار میکنین ولی علاقه هم کم از انجام خود اون نیست .
احساس خوبی هم دارین که ثمرش هم به قول خودتون شعره .زیباست ادامه بدین
خوشحالم ......

آواز باران
مجتبی

سلام


مگذار، برای پناه از خطر دعا کنم .
بگذار، در مقابل خطر، بی ترس وبیم باشم !
مگذار، چاره های رنج را جستجو کنم .
بگذار، دلی تمنا کنم که بر رنج فائق بیابد !
مگذار، که در رزمگاه زندگی هم ڀیمان ها را به طلبم .
بگذار، بر نیروی خویش متکی باشم !
مگذار، که در اضطراب ترسناک ، نجات را آرزو کنم
بگذار، تمنای تحمل و حصول آزادی را داشته باشم !
مگذار، بزدل بوده برکت تو را فقط در کامروایی بدانم .
بگذار، احساس دست رحیمت را در نا کامی ها نیز درک کنم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد